خلاصه داستان:
افسری امریکایی که از زندگی و اعمال خود به غایت گریزان است و برای رهایی از این خستگی ماموریتی برای مقابله با سامورایی ها را قبول میکند تا به آموزش ارتش ژاپن بپردازد. در این میان در نبردی بین ارتش ژاپن و سامورایی ها، کاپتان اتان الگرن به اسارت جنگجویان بومی ژابن در می آید و در این بین با فرهنگ و طرز فکر آنها آشنا شده و .
برای دیدن نقد و بررسی فیلم به ادامه مطلب مراجعه فرماید.
برای رفتن به ادامه مطلب بر روی کلید سبز سمت چپ کلیک کنید.
فیلم آخرین سامورایی» فیلمی در ستایش ایستادگی در راه هدف است.
این فیلم روایتگر زمانهای است که دنیای غرب و شرق دو دنیای متفاوتند.
با این حال شرقیها هیجان زده از داشتن دنیای بهتر در تلاشند که خود را به رنگ مردمان مغرب زمین درآورند.
اینجاست که سنت و مدرنیته، هویت و سرخوشیهای غریبی که دنیای تازه با خود میآورند در تقابل با هم قرار میگیرد.
کشتیهای بخاری که با کیمونوهای رنگین ابریشمین ترکیب غریبی میدهد، شکوفههای گیلاس که با دنیای کت و شلوارها و کلاههای سیلندری یکی نمیشود. اما موج ورود این دنیای تازه در زندگی آرام ژاپنیها آنچنان سهمگین است که گریز و گزیری از آن متصور نیست. با این حال، ژاپنیها، این مردم آرام و صبور، رنگها و انگهای خود را بر هدایای غرب و مردمانش مینهند.
فیلم گذار ناتان آلگرن را از یک الکلی بی قید به مردی آرام که لباس ژاپنی بر تن دارد و مانند آنان بر زمین می نشیند و در جاهایی حتی ژاپنی سخن میگوید بخوبی در خود گنجانده است. نیز فیلم بر وقار زن شرقی و آرامشبخشی او تاکید خاص دارد. کاراکتر تاکا دیالوگ محدودی دارد و تازه، آن مقدار هم به زبان ژاپنی است اما حضور او در فیلم بعنوان زنی صبور، آرام و سختکوش و مهربان بسیار به چشم میآید و تقریباً یادآور حضور غریب و تاثیر گذار بازیگر زن ژاپنی در فیلم silk است.
بازی تام کروز بسیار تاثیرگذار است. او برای بازی در این فیلم تا مدتها آموزش شمشیرزنی دیده بود. البته خاطرهی فیلمهای خوب و حضور درخشانش در فیلمهای ماموریت غیر ممکن و چشمهای باز بسته انتظاری جز این را از او ایجاد نمیکرد. هرچند، مدتی پس از این فیلم با اظهارات عجیبش به نفع فرقهی ساینتولوژی و ارتباط با کیتی هلمز محبوبیتش بشدت افت کرد و اینروزها تلاش میکند با فیلم جدیدش، والی»، دوباره به دوران اوجش باز گردد.
اما در کنار فوق ستارهای چون کروز، فیلم ستارهای در خور ستایش دارد و او کن واتانابه» است. پس از این فیلم او یکی از بازیگران مطرح آسیایی بود که با شایستگی راه جهانی شدن را آغازید و پس از آن در فیلمهای خاطرات یک گیشا» و نامههایی از آیووجیما» درخشید. سه سکانس این فیلم را بسیار دوست دارم که شخصیت محوریشان واتانابه است. اول، آنجا که او به کابینه میرود و در مشاجرهای با اومورا حاضر به گشودن شمشیرش نمیشود و آنگاه است که شمشیرش را بر دو دست میگیرد و در برابر امپراتور تعظیم میکند و میگوید: تنها وقتی شمشیرم را کنار میگذارم که امپراتور از من بخواهند»، اما امپراتور که نوجوانی ترسو است هیچ نمیگوید، اومورا پوزخند پیروزمندانهای میزند و درد و بغضی که در صورت کاتسوموتو میآید تمام غم بزرگ یک سامورایی است که گفتنی نیست، دیگری وقتی است که پسرش در برابر دیدگان او میمیرد و او میان رییس گروه بودن و پدر بودن خود درگیر میشود و در آخر سکانس آخر بازی اوست که از آلگرن میخواهد او را بکشد تا مانند یک سامورایی باشرف بمیرد. واتانابه در یکی از خاطراتش میگوید در یک سکانس که باید با شمشیر با کروز روبرو میشد ناگهان اشتباهی مرتکب میشود و کم مانده بود جداً سر از بدن کروز جدا کند!
عوامل فیلم مطالعهی عمیقی بر فرهنگ شرق و ژاپن انجام دادهاند که در لباسها، صحنهآرایی و حتی روایت ظرایف سنت هاراگیری و چرایی وجودش مشهود است. جالب آنست که بدانید امپراتور نوجوان فیلم که آنقدر دیر و پس از گذشتن کار از کار به سخن میآید، همان امپراتور میجی بزرگ است که در زمان حکومت طولانی مدتش ژاپن را به بالاترین سطح توسعه و پیشرفت نسبت به نیاکان خود رساند و چه بسا او را از نیکترین امپراتورهای سرزمین آفتاب هم نام برده اند، سرزمینی که شاهبیت غزلهایش را شکوفههای گیلاس میسرایند.
فیلم آخرین سامورایی” نامزد چهار اسکار شد و در مجموع به ۳۹ نامزدی در جشنوارههای دیگر رسید که ۱۵ بار منجر به کسب جایزه گردید. به شما پیشنهاد میکنم اگر تا به حال این فیلم را ندیدهاید آن را به لیست دیدنیهای خود در آینده اضافه کنید، پشیمان نمیشوید!
منبع: WwW.Scrutiny.Blog.Ir
درباره این سایت